از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

گل سرخ

گل سرخ
گل سرخ گل سرخ
او مرا برد به باغ گل سرخ
و به گیسو های مضطربم در تاریکی گل سرخی زد
و سرانجام
روی برگ گل سرخی با من خوابید
ای کبوترهای مفلوج
ای درختان بی تجربه یائسه ، ای پنجره‌های کور
زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم ، اکنون
گل سرخی دارد می روید
گل سرخ... سرخ
مثل یک پرچم در رستاخیز
آه .. من آبستن هستم
آبستن...آبستن.

"فروغ فرخزاد"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد