از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

گاهی آنقدر واقعیت داری

گاهی آنقدر واقعیت داری که پیشانی ام به یک تکه ابر سجده می برد به یک درخت خیره می شوم
از سنگ ها توقع دارم مهربانی را باران بر کتفم می بارد
دستهایم هوا را در آغوش می گیرد شادی پایین تر از این مرتبه است که بگویم چقدر
گاهی آن قدر واقعیت داری
که من صدای فروریختن شانه های سنگی شیطان را می شنوم و تعجب نمی کنم
اگر ببینم ماه
با بچه های کوهستان
گل گاو زبان می چیند؟ 

 

سلمان هراتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد