اگر بشود که باز
باد بیاید و بوی پیراهنِ ترا به یادم بیاورد،
به خدا از تختِ ستاره و تاجِ ترانه خواهم گذشت
درِ بیکلیدِ زندانِ گریه را خواهم گشود
حواسِ همهی کلمات را از دستورِ بیدلیل اسم و استعاره آزاد خواهم کرد
بعد هم حکومتِ دیرسال دریا را
به تشنهترین مرغانِ بیاردیبهشت خواهم بخشید
من عاشقترین امیرِ اقلیمِ آب و آینهام.
اگر بشود باد بیاید و باز بوی خیسِ گیسوی ترا به یادم بیاورد
به خدا به جای غمگینترین مادرانِ بیخواب و خسته خواهم گریست
مسافران بیمزارِ زمین را از آرامگاه آسمان آواز خواهم داد
پیراهنِ شبِ نپوشیده را به خبرچینِ مجبورِ نان و گریه خواهم بخشید
و رو به گرسنگانِ بیرویا نامهای روشن از نماز نور و عطر عدالت خواهم نوشت
که تشنهترین مرغان بیاردیبهشت خوابِ آب دیده و دعای دریا شنیدهاند.
به خدا او در باد خواهد آمد ...!
سید علی صالحی
این پایان مویههای مادران ماست