از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

می ترسم از خودم کـــه گنـــاه مکررم

می ترسم از خودم کـــه گنـــاه مکررم

در کار و بار شخص خدا دست می بَرم

انسانی از تبار نمی دانم از کجـا

شیطانی از حوالی ِدنیای دیگرم

خواناترین نوشته ی تاریخ کافری

مبهم ترین نشانه ی تکفیر آخرم

آتش بیار ِ معرکــه ی ارتداد محض

با سوره های روشن ایمان مغایرم

اینم،همین که یکسَره آتش نوشته اند

از  فکـــــر ِ  عامیانــه ی  مردُم  فراترم

*

لا مذهبم اگرچه به چشمان هیز شهر

لازم شود به نام تـــو مذهب می آورم

بودای خوب وخوش نفس عصر حاضری

اینسان کـــه  در  معابد مشرق شناورم

*

مجموع رمزهای مسلمانی منی

آیات  نانوشته ی  قرآن  باورم

حالا به قرن های نخستین نگاه کن

در خلقتی شگفت،به خاطر بیاورم

.

.

.

تا پای دار،مردم نا آشنا،

وَ بعد

اعدام می شوم

نه،نه

از خواب می پرم!

ناصر ندیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد