از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

دل تهرانــی ات شاید نمی بیند اراکی را

دل  تهرانــی ات  شاید  نمی بیند  اراکی  را

که می ریزد کماکان روی دستش آب پاکی را

چه گیسو های " خودمختار " درهم برهمی داری

کـــه بر هم می زند نظــــم خیابان های خاکی را

تو در  جریان  نبـــودی سال ها  جریان  مشکوکی

که در طول ِ تنت می گفت عرض ِ سینه چاکی را

"اولوالعزم " خیابان های عالم می شوی روزی

مده  فتوا  " پیمبر زاده " !  قتل ِ کرم ِ خاکی را

مگرگیسوی " هردم بیل ِِ " خود ْرنگت " نمی داند

کـه می پیچد سر طومار مجنون های شاکی را ؟

به سمت ِ پایتخت ِ عشوه ها آهوی تهرانی

کماکان می برد با غمزه مجنون ِ اراکی را ....

پیام سیستانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد