از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

تنها


باران که می‌بارد

تمام کوچه‌های شهر

پر از فریاد من است

که می‌گویم:

من تنها نیستم

تنها منتظرم!

تنها…

 

از :کیکیاووس یاکیده

نامه هایت


نامه هایت را

بی نشانی به بـاد بده
می رساند؛
خـــــــــــــانه ام بر بـــــــــــــــاد است ..

از: رضا کاظمی

چشم های تو


پروازِ هیچ پرنده‌ای را

حسرت نمی‌برم
وقتی قفس
چشم‌های تو باشد.

از: رضا کاظمی

بوی آغوش تو


شعر،

ردیف و قافیه نمی خواهد

بوی آغــــوش تو

هر دیوانه ای را

شاعر می کند!...


"منبع: نت"

شام آخر


سـال ها  دل  گرو  مِهــــر گُل  روی تو بود

سال ها در سر من ، عطر خوش بوی تو بود

 

جان دل خسته‌ی من غرق به  سرداب زمان

سال ها بنــد دلـم ، سلسلـه ی  موی  تو بود

 

قلب  آشفته ی  من  ، از  نفـس افتاد ،  دمی

که غضب  در نگه  و نرگس  مینوی تو بود

 

یاد آن لحظه  به  خیر ، شام  وداع  من و تو

چه  طربناک  شبی ؛ در خم  گیسوی تو بود

 

منِ   دل مرده  ،  تویی  آب   حیــات   ابدی

جان  من مات  تن و آن رخ  دلجوی تو  بود

 

یاد  آن پنجره  و  کوچه ی  پر عشق به  خیر

چشم  مشتاق دلم ، هر شبه  بر سوی  تو بود

 

تویی آن  کعبه ی  مقصود  و  دلم عابر مست

خسته پا جان حزین ،هر شبه  ره پوی تو بود

 

زهره خاموش شده  رو به افول آن همه عشق

سال ها  ماه  شبش ، پرتو  آن  روی  تو  بود

 

زهره طغیانی

ماه


تو ماه را

بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!

 

"رسول یونان"

لبخندهایت


کلافه کرده ای مرا...


چرا همیشه لبخندهایت از شعرهای من زیباتر است!؟


"منبع: نت"

بی تو


بی تو هم می شود زندگی کرد
قدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت؛ ...
فقط
بی تو نمی شود به خواب رفت!

 

"رضا کاظمی"

چیزی بگو


مرهم زخم های کهنه ام

کنج لبان توست!
بوسه نمی خواهم
چیزی بگو ...

"مونا بشیری"

دستهایش


تا روزی کــه بــود،
دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد!
از روزی کــه رفــت
گــل هــای ســرخ
بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد

حس می کنم تمام تنم درد می کند

حس می کنم تمام تنم درد می کند

حرفــی نمی زنم دهنم درد می کند

حس قشنگ تک تک انگشت های تو

در دکـــمه های پیرهنـم درد می کند

در مـی زنــــم بیایـــی و بهتر ببینمت

هق هق صدای در زدنم درد می کند

روزی که بر جنازه ی من چنگ می زنی

آرام تـر بــــــزن!کفنــــــم درد مــــی کند

همزاد شاعرانه ی من بعد رفتنت

انگار نیمــــی از بدنم درد می کند

این روزها شبیه پرستوی گم شده

مرزی فراتر از وطنـــم درد می کند! 

 

علیرضا الیاسی

پری!تو را چه به نامم همین پری خوب است؟

پری!تو را چه به نامم همین پری خوب است؟

و یا بـــرای تــــو تشـــبیه دیگری خوب است؟

ندیده ای کــه بفهمـــی چقدر روی سرت

شروع شیطنت باد و روسری خوب است

نپوش! پیش مـن آن چـــادر سیاهــت را

نپوش نسبت خواهر برادری خوب است

تو در مقایسه بامن قشنگ تر هستی

هــزار مرتبه این نابـرابــری خوب است

بــــه نــــاز کردن و لــــج بازی و زبان ریـــــزی

به هر طریق که شد رسم دلبری خوب است

علاقــــه ی تــو و من را بزرگــتر هامان

اگر دوباره نگیرند سرسری خوب است

شنیدن غــــزل قند پارســـــی لبت

چقدر از دهن مرد آذری خوب است 

 

علیرضا الیاسی

در عشقبــازی آدم تـرســو نمـــی برد

از ارتبــاط قبلی امـان بـو نمی برد

من باختم به خاطر تو! او نمی برد

در من هنوز جرات ابراز عشق نیست

در عشقبــازی آدم تـرســو نمـــی برد

از بس زیاد هست که زیبایی تو را

رفتــارهای زشت تو از رو نمی برد

چیـزی به غیر بوی تو در باد اینچنین

دست مرا گرفته به هرسو نمی برد

جوری دلم شکسته که این خرده شیشه را

از زیـــر دست و پـــای تـــو جـــارو نمـــی برد

آنقدر پیش همسر خود عطر می زنی

تا کــه از عشق قبلی تو بــو نمی برد  

 

علیرضا الیاسی